نوع مقاله : مقاله علمی - ترویجی
نویسنده
استاد یار پژوهشی،بخش تحقیقات اقتصادی، اجتماعی و ترویج کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان شرقی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تبریز. ایران
چکیده
در این مطالعه، کارایی تولید سیبزمینی در 20 استان در طول سالهای زراعی 94-1393 تا 97-1396 محاسبه و براساس آن، میزان افت محصول بهدلیل عدم کارایی تعیین شد. طبق نتایج بهدست آمده بهجز استانهای کرمانشاه، لرستان، تهران و خراسان رضوی، سایر استانها حداقل در یکی از سالهای مورد مطالعه از عملکرد مطلوب و کارا فاصله داشتند. بهمنظور تعیین این شکاف، میانگین شاخص کارایی در چهار سال مورد مطالعه محاسبه و براساس آن، استانها رتبهبندی شدند. بر این اساس، چهار استان پیشگفته با کارایی یک بیشترین کارایی و در نتیجه بهترین رتبه و همزمان استانهای جنوب کرمان (منطقه)، آذربایجان شرقی، کرمان و خراسان شمالی کمترین شاخص کارایی را داشتند. براساس نتایج این پژوهش، افزایش عملکرد مورد انتظار بر حسب کیلوگرم در هکتار با 6002 کیلوگرم مربوط به استان کرمان بوده و با لحاظ سطح زیر کشت استانی سیبزمینی نیز بیشترین افزایش تولید با 45,575 تن به جنوب استان کرمان مربوط میشود. در کل میزان بیشینه افزایش تولید مورد انتظار با حذف شکاف کارایی در میان استانهای کشور، 314,444 تن است که با در نظر گرفتن تولید 5,237,333 تنی در سال زراعی 98-1397، حدود ۶ درصد تولید فعلی میشود که سهم گروههای استانی با کارایی بالا، متوسط و پائین بهترتیب 0/12، 3/09 و 2/80 درصد است. رتبهبندی استانهای مورد مطالعه از نظر میزان افزایش مورد انتظار در تولید ملی نشان میدهد که پیگیری برنامه ارتقای کارایی در چارچوب فناوریهای موجود در استانهای مرکزی، آذربایجان غربی و خراسان رضوی کمترین بازدهی را داشته و لازم است در این استانها بر ابزارهای دیگری برای افزایش تولید از قبیل بهبود فناوری تأکید شود و در مقابل، منطقه جنوب کرمان و استان آذربایجان شرقی بیشترین منافع را از اجرای برنامه کاهش شکاف کارایی کسب میکنند. مطالعه ضریب همبستگی میان افزایش عملکرد و تولید استانی نیز بیانگر ارتباط معنیدار در سطح پنج درصد بود.
چکیده تصویری
تازه های تحقیق
استانهای مورد مطالعه در سه گروه با کارایی بالا، متوسط و پائین دستهبندی شدند که در ادامه، تحلیلها بر همین اساس انجام میشود. بر این اساس چهار استان با کارایی کامل بههمراه استانهای مرکزی، آذربایجان غربی و اردبیل در گروه با کارایی بالا، استانهای فارس، اصفهان، کردستان، همدان، چهارمحال و بختیاری و زنجان در گروه با کارایی متوسط و استانهای آذربایجان شرقی، خوزستان، کرمان، سمنان، گلستان، جنوب کرمان و خراسان شمالی در گروه با کارایی پائین طبقهبندی شدند. بدیهی است که امکان افزایش تولید در واحد سطح در گروه با کارایی پائین با ارتقای کارایی بیشتر مقدور میباشد و این پتانسیل در گروه با کارایی بالا به مقدار کمینه میرسد. بر این اساس، بیشینه میزان افزایش مورد انتظار در عملکرد سیبزمینی در یک راهبرد متکی بر ارتقای کارایی در استان خراسان شمالی میباشد که حدود ۲۱ درصد میانگین عملکرد گزارششده این استان است.
افزایش عملکرد مورد انتظار بر حسب کیلوگرم در هکتار از میانگین افزایش مورد انتظار در چهار سال بهدست آمده است که طبق محاسبات، بیشترین مقدار آن با 6002 کیلوگرم در هکتار مربوط به استان کرمان میباشد. اطلاعات سایر استانها بهتفصیل در جدول 2 گزارش شده است. با لحاظ سطح زیرکشت استانی سیبزمینی، بیشترین افزایش تولید با 45,575 تن به جنوب استان کرمان مربوط میشود. در کل میزان بیشینه افزایش تولید مورد انتظار با حذف شکاف کارایی در میان استانهای کشور 314,444 تن است که با در نظر گرفتن تولید 5,237,333 تنی در سال زراعی 98-1397، در حدود ۶ درصد تولید موجود کشور میشود. در این میان سهم گروههای استانی با کارایی بالا، متوسط و پائین بهترتیب 0/12، 3/09 و 2/80 درصد است. لذا میتوان گفت: با آنکه شکاف کارایی در میان استانهای کشور قابل مشاهده است ولی میزان آن در مقایسه با تولید کل، چندان قابل توجه نمیباشد. در نتیجه هرگونه برنامه ارتقای کارایی لزوماً در مقایسه میان هزینههای مربوط و منافع مورد انتظار، قابل توصیه میباشد. رتبهبندی استانهای مورد مطالعه از نظر میزان افزایش مورد انتظار در تولید ملی، نشان میدهد که پیگیری برنامه ارتقای کارایی در چارچوب فناوریهای موجود در استانهای مرکزی، آذربایجان غربی و خراسان رضوی کمترین بازدهی را داشته و لازم است در این استانها بر ابزارهای دیگر برای افزایش تولید از قبیل بهبود فناوری تأکید شود. شکلهای ۲ و ۳، بهترتیب جایگاه استانهای مورد مطالعه از نظر افزایش عملکرد و تولید استانی را نشان میدهد. جنوب کرمان و آذربایجان شرقی در هر دو حالت، بیشترین منافع را از اجرای برنامه کاهش شکاف کارایی کسب میکنند. مطالعه ضریب همبستگی میان افزایش عملکرد و تولید استان، بیانگر ارتباط معنیدار در سطح پنج درصد میباشد. این ضریب 0/52 بوده و نشان میدهد که استفاده از هر یک از شاخصهای افزایش عملکرد در سطح مزرعه و تولید استانی، قابلیت استفاده در مدیریت و برنامهریزی را دارند.
بهمنظور تعیین میزان افزایش بالقوه ناشی از ارتقای کارایی در زراعت سیبزمینی کشور، استانهای مرجع برای استانهای ناکارا شناسایی و وزن نسبی هریک مشخص شد. نتایج مربوط که در جدول 4 گزارش شده، نشان میدهد که استانهای فارس، همدان، کرمانشاه و لرستان برای گروه استانی با کارایی بالا، استانهای کرمانشاه، فارس، آذربایجان شرقی، چهارمحال و بختیاری، همدان، زنجان، کرمان و لرستان برای گروه استانی با کارایی متوسط و استانهای آذربایجان غربی، همدان، کرمان، سمنان، فارس، مرکزی، لرستان و زنجان بهعنوان استانهای شاخص برای گروه استانی با کارایی پائین شناسایی شدند. ضریب اهمیت (وزن نسبی) و تعداد سالهایی که بهعنوان استان مرجع شناسایی شدند، ملاک تشخیص استانهای شاخص میباشد.
بهمنظور بهرهگیری از جدول ۴، لازم است به ستون آخر توجه شود. طبق اطلاعات این ستون، استانهای مرجع برای استان آذربایجان غربی عبارت از استانهای فارس و کرمانشاه میباشند. همین موضوع برای استان خراسان شمالی دربرگیرنده مجموعه استانهای کرمان، زنجان و لرستان است. لذا از آنجا که ترکیب استفاده از نهادهها در استانهای مرجع بیشترین شباهت را با استان ناکارا دارد، در نتیجه استفاده از تجربیات این استانها میتواند راهنمایی برای بهبود کارایی باشد. این نوع طبقهبندی با کنار هم قرار دادن استانهای همگن (شامل کارا و ناکارا)، امکان انتقال هدفمند و علمی دانش میان مناطق مختلف کشور را میسر میکند.
کلیدواژهها
موضوعات
افزایش تولید محصولات اساسی زراعی، دامی و آبزی بهمنظور تأمین امنیت غذایی و نیل به خودکفایی از جمله اهدافی است که قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای 1396 تا 1400 پیش روی برنامهریزان و متولیان بخش کشاورزی کشور قرار داده است. طبق همین برنامه، لازم است تولید سیبزمینی از 5,272 به 965,5 هزار تن افزایش یابد (6). براساس آمار منتشرشده وزارت جهاد کشاورزی در سال زراعی 96-1395، تولید این محصول 5,019 هزار تن و کمتر از تولید مدنظر بوده است (13). در همین سال سیبزمینی با 538,146 هکتار، 1/33 درصد از اراضی زراعی و 6/11 درصد تولید محصولات زراعی را بهخود اختصاص داده بود. در سال زراعی 98-1397، تولید سیبزمینی به 5,237 هزار تن رسیده که حدود 200 هزار تن کمتر از برنامه میباشد. در همین سال، سطح زیرکشت (142,902 هکتار) و تولید سیبزمینی بهترتیب 1/2 و 6/33 درصد محصولات زراعی شده است (17). لذا میتوان گفت که تا اواسط برنامه، سطح زیرکشت سیبزمینی در کشور کاهش داشته ولی تولید آن به یاری ارتقای عملکرد از 34 به 36/6 تن در هکتار رسیده است و لازم میباشد بهمنظور تحقق اهداف برنامه تا سال 1400 نسبت به سال 1398، حدود 400 هزار تن بر تولید کشوری سیبزمینی افزوده شود. نکته قابل توجه این است که با وجود افزایش میانگین عملکرد در طول سالهای گذشته، اختلاف میان کمینه و بیشینه عملکرد نیز افزایش یافته و در طول این سالها از 27 به 38 تن رسیده است (10 و 16). در یک جمعبندی، میشود گفت که افزایش تولید در طول سالهای گذشته در زراعت سیبزمینی اتفاق افتاده و با وجود تأمین بخشی از اهداف برنامه، کماکان فاصلهای میان اهداف و وضعیت موجود مشاهده میشود.
زراعت سیبزمینی در سال زراعی 97-1396 با 194 میلیون ریال در هکتار، پرهزینهترین محصول زراعی کشور بوده و با اختلاف فراوان نسبت به گوجهفرنگی، برنج، خیار و پیاز در رتبه نخست قرار گرفته است (16). بنابراین با توجه به سطح زیرکشت این محصول، میتوان میزان سرمایه در گردش مورد نیاز برای حفظ و تداوم زراعت این محصول را تصور نمود، در نتیجه لازم است در همه برنامههای طراحیشده برای افزایش تولید این محصول به ابعاد مختلف توجه شود. بهطورکلی برنامههای توسعه تولید در دو گروه متکی بر عوامل تولید و کارایی دستهبندی میشوند. برنامههای متکی بر منابع تولید بیشتر به افزایش سطح زیرکشت و افزایش مصرف نهادهها تأکید کرده و برنامههای متکی بر کارایی بر نحوه استفاده از نهادهها و توسعه فناوری در یک بازه بلندمدت تکیه میکنند. شواهد میدانی، بیانگر کاهش سطح زیرکشت سیبزمینی و تکیه بر کارایی برای افزایش تولید است (13 و 15). در رویکرد کاراییمحور از نهادههای موجود همراه با افزایش دانش از فرایند تولید، بهتر استفاده میشود. مطالعات انجامیافته در مورد سیبزمینی ابعاد مختلفی از قبیل مدیریت زراعی، نحوه آبیاری، میزان پایداری، موضوعات زیستمحیطی، تغییر اقلیم و ارتقای کارایی و نقش هریک بر عملکرد و تولید را بررسی کردهاند و همواره کوشیدهاند، مناسبترین راهکار برای استفاده بهینه از منابع اختصاصیافته به زراعت سیبزمینی را شناسایی و گزارش نمایند.
در مطالعهای که بهمنظور بررسی اثر طول دوره تداخل علفهای هرز بر عملکرد سیبزمینی انجام شد، این نتیجه بهدست آمد که طول دوره تداخل علفهای هرز اثر معنیداری بر عملکرد نهایی غده سیبزمینی داشته و با تداخل تمامفصل علفهای هرز، عملکرد 59/7 درصد نسبت به کنترل کامل کاهش مییابد (5). در پژوهشی، تأثیر محلولپاشی نانواکسید آهن بر کیفیت سیبزمینی مطالعه شد. نتایج نشان داد که محلولپاشی در زمان پرشدن غده و شروع غدهبندی نسبت به زمان رویش مقادیر متیونین، پتاسیم و عملکرد غده را بهطور معنیدار افزایش داده و در بهترین حالت، درصد متیونین غده با 0/34، مقدار پتاسیم با 2/2 درصد و بیشترین عملکرد غده با 40 تن در هکتار حاصل میشود. این مطالعه محلولپاشی با غلظت یک گرم در لیتر در مرحله پرشدن غده را از نظر اقتصادی دارای توجیه دانسته است (1). مطالعه سامانههای آبیاری قطرهای سطحی و زیرسطحی بر عملکرد سیبزمینی نشان داد که آبیاری قطرهای سطحی در مقایسه با آبیاری قطرهای زیرسطحی باعث افزایش هفت درصدی عملکرد میشود (3). در پژوهشی که در خصوص کارایی مصرف منابع و وضعیت پایداری در بومنظامهای[1] پائیزه و بهاره انجام شد، این یافته حاصل شد که در بومنظام بهاره مصرف زیاد آب زیرزمینی موجب تشدید فشار محیطی شده، درحالیکه عملکرد، سودمندی، کارایی تولید، تجدیدپذیری و پایداری محیطی بومنظام پائیزه بهطور معنیداری از بومنظام بهاره بیشتر بود. با این وجود، پایداری اقتصادی بومنظام پائیزه بهدلیل مصرف نامعقول نهادههای بازاری از قبیل بذر و سوختهای فسیلی تا حدی کمتر از بومنظام بهاره بود (7).
بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر میزان ریسک تنش سرما در الگوی کشت سیبزمینی در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری استان کرمان بیانگر افزایش روزهای با تنش سرمازدگی در ایستگاه جیرفت در دورههای 2040-2011 و ایستگاه منوجان در دوره 2100-2071 و کاهش روزهای با تنش سرمازدگی در ایستگاه کهنوج بود. براساس نتایج مطالعه، روزهای با تنش یخزدگی در هر سه ایستگاه مورد مطالعه در دوره اقلیمی آینده افزایش یافته و تاریخ وقوع سرماهای زودرس 10 روز زودتر و سرماهای دیررس 14 روز دیرتر از میانگین بلندمدت اقلیمی اتفاق خواهد افتاد (2). در مطالعهای که رابطه بین کارایی و پایداری کشاورزی در مزارع سیبزمینی شهرستان کبودراهنگ را بررسی کردند، این نتیجه حاصل شد که کارایی فنی در مزارع مورد مطالعه در دامنه 53 تا 96 درصد قرار داشته و میانگین کارایی نیز 84 درصد است. در این میان 2/6 درصد از مزارع در طبقه کاملاً ناپایدار، 9/8 درصد مزارع در طبقه ناپایدار، 72/1 درصد در طبقه متوسط، 13/6 درصد در طبقه پایدار و 1/9 درصد در طبقه کاملاً پایدار قرار داشتهاند. در این مطالعه تأثیر مثبت افزایش کارایی بر میزان پایداری نشان داده شد (۴).
بررسی مطالعات انجامگرفته مشخص میسازد که طراحی الگوی کامل برای برنامهریزی زراعت سیبزمینی نیاز به لحاظ نمودن ابعاد مختلفی دارد. این مطالعات معمولاً در سطح مزرعه و در یک سال مشخص انجام گرفته و به ابعاد هزینهای تولید توجهی نکردهاند. مطالعه حاضر با در نظر گرفتن اطلاعات هزینهای و عملکردی سالهای زراعی 94-1393 الی 97-1396 برای 20 استان تولیدکننده سیبزمینی میکوشد با افزایش بعد زمانی مطالعه، ابتدا نتایج دقیقتری از کارایی تولید و شکاف موجود میان عملکرد حاضر با بهینه محاسبه کرده و سپس با لحاظ نمودن اهداف برنامه توسعه کشور، ظرفیت موجود از برنامه ارتقای کارایی را برآورد کند. نتایج این مطالعه با رتبهبندی استانهای مستعد، امکان هدفمندی در اجرای برنامه را میسر خواهد کرد.
[1]- Boom System